85/6/6
1:20 ص
به نام خدا و با سلام
میلاد عشق و محبت، عزیز زهرا مبارک باد.
امام حسین (که جانم فدایش باد) فرمود: هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد ، ما و او این چنین (حضرت دو انگشت خود را به هم چسبانید) بر پیامبرمان وارد می شویم. (الامالی، ص 253)
مردی روستایی وارد مدینه شد. نیاز شدید مالی داشت، سراغ سخاوتمندترین را گرفت. حسین به علی را نشانش دادند. ... به حضور حضرت آمد و مضمون زیر را زمزمه کرد: هر که درب خانه ات را بکوبد، نا امید نخواهد شد، تو تکیه گاه و عین جود و سخایی...
حضرت به خانه رفت و از قنبر درباره اموال حجاز پرسید. قنبر گفت: چهارهزار دینار باقی است. و آن را آورد . حضرت عبای خود را از دوشش برداشت و پولها را درون آن قرار داد. دستش را از روزنه در بیرون برده و عبا و محتویاتش را به آن مرد پیشکش کرد. (گویا می خواهد مرد روستایی کمترین خجالتی را متحمل نگردد.) و با زبان شعر این مضامین را بیان فرمود: این مال را از من بگیر که من از تو پوزش می خواهم، بدان که من نسبت به تو مهربان و دوستدار توام. اگر حکومت در اختیار ما بود،باران کرم و عطای ما بر تو فرو می ریخت. ولی حوادث زمان دگرگونی ایجاد کرده است و فعلا دستِ کرم ما همین اندک را انفاق میکند.
مرد روستایی به گریه افتاد. امام که گویا طاقت گریه کردن این مرد را ندارد فرمود: شاید عطای ما کم است؟ گفت: نه، گریه ام از این است که خاک چگونه دست سخاوتمند تو را در برخواهد گرفت؟
(مناقب، ج 4 ، ص 66)
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.